در بخش نخست این نوشتار به حداقل انگاشتن حداکثرها از سوی برخی از منتقدین سیاستهای حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) حزبی که در طول ٧١ سال گذشته رهبری جنبش ملی دمکراتیک کردستان در ایران را به عهده داشتهاست، پرداختم.
در انتها با طرح این پرسش؛ پس حداقلها کدامها هستند به بحث پایان دادم و اینک به فراخور توان و تجربه خود به این موضوع میپردازم.
اما قبل از پاسخ صریح به این پرسش، لازم است به موضوعی مهم بعنوان مقدمه این بحث بپردازم و آن اینکه؛ به باور من اساسا شاخصهایی چون '' حداقل و حداکثر'' اشاره به میزان اهمیت دارد. به تعبیری دیگر تقسیم شاخصها به دو بخش حداقلی و حداکثری اشاره به اهمیتی دارند که اکتور سیاسی ( چه حزب باشد یا فرد) میخواهد آن را یادآور شده و مخاطبین خود را از این طریق متوجه اهمیت موضوع و منطق خود با هدف به قناعت رساندن، بکند. در اینجاست که من ناچار به بهچالش کشاندن منطق فکری و محتوای استدلال این گروه از منتقدین خواهم بود. این منطق فکری دارای ایرادات اساسی است که در ذیل و به اختصار به آنها خواهم پرداخت:
اول اینکه تعیین مقیاس حداقلی و حداکثری باید متوجه رنجها، نیازها، واقعیات و نگرانیهای ایرانیان باشد نه منافع گروهی و حزبی، مگر اینکه آن فرد یا حزب ایدئولوژیک باشد که در چنین حالتی تلاش برای اقناع و همراهی (آزادانه و یا بلعکس) مردم هدف مبارزاتی آنان خواهد بود نه پیریزی سیستمی دموکراتیک، سکولار و پلورال.
دوم اینکه با توجه به گوناگونی و تفاوتهای موجود در ایران زمین به لحاظ زبانی، مذهبی، طبقانی و غیره، این پرسش به میان خواهد آمد که منتقدین بر چه اساسی شاخصهای حداقلی و حداکثری خود را تعیین کرده و اساسا این شاخصها متوجه کدام هدف/ها هستند؟
سوم اینکه مادام در کشور ایران آزادی تحزب و تشکل وجود ندارد و همه مخالفین رژیم (احزاب و سازمانها) در تبعید بسر میبرند به غیر از توافق میان همین احزاب و تشکلها بر اساس مبانی و اهداف مبارزاتی حزبی و سازمانی خود در خارج از کشورچه چیز دیگری میتواند مبنا برای تعیین مقیاس و شاخصها قرار گیرد؟
چهارم اینکه آنچکه مخالفین جمهوری اسلامی میتوانند بر روی آن توافق کنند یک برنامه مبارزاتی دو منظوره: سقوط رژیم و نوع نظام سیاسی آتی ایران آنهم از زاویه دید حزب/ سازمانی خود، خواهد بود نه نمایندگی مردمان ایران زمین.
با این حساب، در صورت مبنا قراردادن رنجها، نیازها، واقعیات و نگرانیهای ایرانیان به باور من گونهای دیگر به مسائل خواهیم پرداخت معیارهایمان نقش برجستهتر و متفاوتتری در تعیین شاخصها را ایفاء خواهند کرد . برای رسیدن به چنین تغییری نیاز به شناخت دقیقتر و خنثیتری از مسایل کلان کنون و آینده ایران هست. به باور من نگرانی قسمت عمده مخالفین جمهوری اسلامی متوجه تمامیت ارضی از یک سو و پروسه و مساله تقسیم قدرت در آینده است.
در این حالت بدون ورود به مسایل حاشیهایی و جزئیات، بر این باورم که هیچ یک از نسخههای سیاسی مطڕح یان تصویب شده از سوی احزاب و سازمانی سیاسی مخالف جمهوری اسلامی به اندازه طرح سیاسی احزاب کردستانی بطور عموم و حزب دمکرات علیالخصوص از صفت '' جامع و شامل'' بودن برخوردار نیست. فدرالیزم تنها ظرفیتی است که میتواند بسیاری از نگرانیها را رفع کند و به دو مساله اساسی مذکور پاسخ خواهد داد.
اگر به بحث حداقلها برگردم، به باور من فدرالیزم حداقلی است که میتواند مورد توافق اکثریت طیفهای سیاسی باشد. در غیر این صورت طبیعی است که حزب دمکرات کردستان ایران با حزب یا سازمانی که اعتقادی به دمکراسی، سکولاریزم و منشور حقوق بشر ندارد، نه تنها ائتلاف نکند بلکه حتی وارد گفتگو نشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر