چرا اعدام آن هم بصورت گروهی؟ اعدام مخالفین سیاسی و عقیدتی چه کمکی به رژیم
اسلامی در تهران خواهد کرد؟ یا به تعبیری دیگر اعدام فعالین ملی و مذهبی چه منفعتی
به رژیم خواهد رساند؟ اعدامهای اخیر تنفر قومی- مذهبی را بیشتر نخواهد کرد؟ چگونه میتوان
با وجود تنفر به همبستگی و با وجود بیگانی، فاصله و شکاف از اتحاد سخن راند؟ اقدامات
تئوریک و عملی برای رسیدن به '' اتحاد '' چه بوده است؟ ایران و حیات این سرزمین و مردمانش
از ٣٧ سال پیش و احیانا فقط تا ٣٧ سال دیگر خواهد بود؟ فرم سیاسی ایران همچون اکنون،
از نوع '' جمهوری اسلامی'' باقی خواهد ماند؟ جنایات رژیم هیچ زیانی به روابط بین گروهی،
زبانی، دینی و مذهبی، طبقاتی، اجتماعی مردمان ایران نخواهد رساند؟ اساسا جمهوری اسلامی
توانایی ماندگاری با چنین کم و کیفی از حیث وجودی خود، خواهد داشت؟ اگر آری، پس مخالفت
و مخالفین دچار چه سرنوشتی خواهند شد؟ اگر نه پس تکلیف مخالفین با خود
اگر جمهوری اسلامی برود، آلترناتیو جمهوری اسلامی چسیت و کیست؟ آینده آنانکه
سالیان زیادی تحت ستم بودهاند چه خواهد شد؟ اعتدال و عدالت معطوف به قدرت و ساختار
سیاسی است، تکلیف ساختار سیاسی ایران بعداز جمهوری اسلامی چه خواهد شد؟ چه کسانی دخیل
در پروسه رقم زدن سرنوشت سیاسی و ساختار آتی ایران خواهند بود؟ آیا مردمانی که امروزه
به وضوح اگر در دشمنی با هم نباشند ولی حتمن از هم بیگانهاند، در مورد همدیگر قضاوت
خواهند کرد؟ آیا میشود سرنوشت سیاسی بلوچ در جنوب شرقی را به کرد در شمال غربی ایران
سپرد؟ میزان اعتماد و نرخ رشد سیاسی و آگاهی ایرانیان برای انجام یک '' انتخاب صحیح
و عادلانه '' درفردای ایران تا چه حد خواهد بود؟ اگر به قدر کافی '' بالا'' پس این
مردم رسیده به'' سطح بالا'' چرا در حال حاضر هیچ فکر اساسی به حال خود نمیکنند؟ آیا
همه گرفتاریها به فقدان آلترناتیو برمیگردد؟ مردمانی که شبها و روزها را با درد سپری
میکنند، به سطح بالایی از آگاهی هم رسیدهاند، پس چرا اقدامی در جهت ایجاد آلترناتیو
انجام نمیدهند و مدام منتظر مخالفین خارج نشین هستند؟ آیا مردم و یا مخالفین به تنهایی
قادر به انجام و اجرای پروژه سقوط رژیم و برپایی رژیمی دموکراتیک و آزاد هستند؟ اگر
نه چاره کار و راه همراهی و همکاری چیست؟ ایران آینده بدون شناخت و اعتراف به وجود
گوناگونی تاریخی آن ممکن است؟ چگونه میتوان گوناگونی و تفاوت را با هم و در کنار هم
ترسیم کرد و سازوکار مناسب آن کدام است؟ با تنفر و بیگانگی ایجاد شده در مابین حوزههای
زبانی، مذهبی، جنسیتی و طبقاتی، چه باید کرد؟
در ایران فردا که به دوراهی خواهد رسید، تکلیف ملیتهای ایرانی با تجربه تراژیک،
تلخ و بیزارکننده خود در ایران چه خواهد شد؟
اساسا ما چرا و چگونه به اینجا رسیدهایم و میخواهیم به کجا برویم؟ تابحال
به این فکر کردهایم که در آینده چه کسی با ما خواهد بود و اساسا '' من '' با که خواهم
بود؟
و پرسشهای بیشمار دیگری که خواه ناخواه - امروز و فردا- به میان خواهند آمد.....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر