وقتی به تاریخ بشریت نگاه میکنم، هنگامی که به چگونگی برخورد توده مردم با
حوادث و تغییر و تحولات مینگرم، زمانی که به محجزه میاندیشم، از خود میپرسم که
واقعا چرا معجزه؟ دلیل اصلی نیاز به معجزه برای تفهیم توده مردم یا مخالف خود چه
بود؟ اگر در همه این گذشته مهآلود و تاریک و کدر، عقل استدلالی و منطقی، سطح
روشنفکری و افکاری عمومی در حدی بود که بتوان با '' کلمه'' با مردم به گفتگو نشست
و مدارا کرد، چه نیازی به معجزه برای تفهیم استدال و خواست بود؟ اگر توله ماری
میتواند در چند لحظه، چند تا افعی را قورت دهد، اگر برای به قناعت رساندن دیگری
مجبور به زنده کردن مرده و شق القمرکردن ماه و شکافتن دریا باشیم، آیا در چنین
روزگاری برای اثبات وجود خود به یک مسلسل نیاز نداریم تا در آن واحد دها نفر را از
گردونه حیات بدر کنیم؟ آیا اسلحه امتداد معجزه نیست؟ بشر کی به کلمه بسنده خواهد
کرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر