در چند روز اخیر آقای سید محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین جمهوری اسلامی ایران در نامهای به آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل ، خواستار اقدامی جهانی و عاجل در جهت اجرای پروژه آشتی تاریخی شدهاند. ایشان همچنین این درخواست تازه را بعنوان اهداف مهم گفتگوی فرهنگها و تمدنها عنوان کردهاست در ادامه 'ائتلاف برای جنگ علیه تروریسم ' را پروژهای شکست خورده و در مقابل آن بر طرح ' ائتلاف برای صلح' که از سوی ایران به جامعه جهانی پیشنهاد شدهبود، تاکید دوباره میکنند.
آقای خاتمی در نامه خود از خشونت بعنوان یک خطر جدی و جدید یادکرده و این ادعا را رد می کنند که این پدیده، جنگ میان دین و آزادی، منازعه شرق و غرب و مواجهه میان مذاهب و اقوام و ملل باشد. بلکه از مواردی همچون: فقر، محرومیت، سرکوب، اشغال، آوارگی، استبداد و بدتر از همه تحقیر انسان که از سوی حکومتهای فاسد و قدرتهای توسعه طلب بر عالم و آدم تحمیل شدهاست، بعنوان عوامل دخیل در پدیدآوردن پدیده ترور و خشونت نام میبرند. آقای خاتمی در حالی جنایت تروریستی پاریس و رویدادهای مشابه و نگرانکننده پیش و پس از آن را محکوم می کند که در کشور ایران هزاران نفر در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی قربانی خشونت و ترور دولتی و حکومتی شدهاند.
در ادامه وی اضافه مینویسند: 'تروریسم، افراطیگری و به حاشیهراندگی نوع خوب و بد ندارد. نباید تبعیضهای وحشتناکی که حاصل اعمال ضابطهها و معیارهای دوگانه است از نظر دور داشت'.
هرچند از یک سوی پیشنهاد آقای خاتمی در رابطه با طرح ' گفتگوی تمدنها' و نامگذاری سال ٢٠٠١ از سوی سازمان ملل متحد تحت این عنوان، برای ایشان موفقیتی معنوی و سیاسی بشمار میآید و از سوی دیگر آقای خاتمی در دوارن ریاست جمهوریاشان توانستند به ایجاد فضایی بعنوان گامی بسوی گشایش سیاسی و مدنی کمک کنند ولی جای یاد آوری است که قتلهای زنجیرهای و ترور منتقدان و نویسندگان برجسته ایرانی در زمان ایشان اتفاق افتاد و دستگاه اجرائی و قضایی کشور ناتوان از ریشهکن کردن ترور و کوتاه کردن دست مافیای سیاسی و امنیتی در کشور شدند.
در رابطه با هفته نامه شارلی ابدو، هرچند مسئولین جمهوری اسلامی ایران حمله دفتر این نشریه را محکوم کردهاند ولی همچنین انتشار کاریکاتور پیامبر اسلام را نیز محکوم کردهاند. در این خصوص آقای خاتمی اشارهای به حق آزادی بیان و تندروی مسلمانان افراطی نکرده و این در حالی است که همزمان با انتشار نامه آقای خاتمی، روزنامه مردم امروز به دلیل چاپ یک عکس از جرج کلونی با عنوان ' من هم چالی هستم' توقیف میشود.
نامه آقای خاتمی به دبیر کل سازمان ملل متحد،در حالی منتشر میشود که با نگاهی اجمالی به ایران و نظام حاکم بر آن در چند دهه گذشته، خواننده نامه را با مجموعهای پرسش درگیر خواهد کرد. پرسشهایی که گریبان مواردی همچون؛ فساد حکومتی، فقر، تحقیر، سرکوب و بسیاری دیگر را خواهد گرفت که نویسنده نامه بر آن انگشت گذاشته است. اما فارغ از تامل معطوف به ایران و نامه آقای خاتمی پرسشهایی مطرح هستند: که آیا برای گفتگوی تمدنها، آشتی تاریخی و طرح ائتلاف برای صلح نیازمند یک مدل یا الگو نیستیم؟ آیا بهتر نیست که آقای خاتمی چه در دوران ریاست جمهوری خویش و ما بعد آن، برای اجرایی کردن طرحهای خود، الگویی از آنها بدست میدادند تا اعتماد و اهتمام بیشتری را در سطح جهانی کسب مینمودند؟
ایران بعنوان کشوری چند فرهنگی،دینی و زبانی سالیان درازی است که فاقد یک سیستم تکثرگرا و مکانیزم مناسب همزیستی گونههای گوناگون سیاسی، فرهنگی، دینی و اجتماعی آن است. اگر طرحی برای همزیستی مسالمت آمیز ادیان و فرهنگهای جهانی ارائه شود،جا دارد قبل از هر جایی در خود ایران بعنوان یک نمونه مناسب تکثر در جهان، اجرا گردد تا در پی موفقیت چنین طرحی،آن را و در واقع ایران را بعنوان یک الگوی موجود به جهانیان عرضه نمود.
کشور ایران به عنوان خاستگاه ادیان و مذاهب، زبانها و گونههای فرهنگی مختلف و متفاوت، از بعداز آغاز پروژه دولت-ملت از سوی پهلوی اول،با پیروکردن سیاست نفی و انکار گوناگونی موجود و هژمونی تک زبانی-مذهبی، از ورود به یک توسعه همهجانبه و پایدار ناتوان ماندهاست. ترور و اختناق موجود در ایران به لحاظ گوناگون ریشه در انحصار سیاسی و سیاستهای انحصاری دارد. سیاست؛ بعنوان بستری برای تغییر و اصلاح، فرصتی برای تفاهم و توافق و امکانی برای باشندگی در ابعاد گوناگون آن، میتوانست ایران را به یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان تبدیل و الگویی برای طرحهایی همچون ' گفتگوی تمدنها'، ' طرح ائتلاف برای صلح' و ازاینی قبیل موارد باشد.
اما متاسفانه نه تنها حاکمیت جمهوری اسلامی خود در این جهت گامی برنداشته است، بلکه بعداز سالها شعار و وعده وحدت از سوی نظام به مردمان ایران، در کنفرانس وحدت در تهران که مناسبت هفته وحدت برگزار شد، شیعیان و سنیان حاضر در کنفرانس حاضر به اقامه نماز واحد نشدند.
آشتی تاریخی مبتنی بر گفتگوی تمدنها و فرهنگها بدون آشتی سیاسی ممکن نیست و سیاستهای آشتیخواهانه با ذات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قانونهای پیدا و پنهان نظام همخوانی ندارد. نمیتوان برای آشتی جهانی طرح پیشنهاد کرد ولی از طریق نظارت یاستصوابی راه را بر مشارکت همگانی در اداره ایران مسدود کرد.
با خواندن نامه آقای خاتمی نگاه خواننده متوجه ایران و وضعیت آن خواهد شد. با نگاهی به ایران و وضعیت معیشتی مردم، آزادیهای سیاسی، عقیدتی و اجتماعی، وضعیت حقوقی ملیتهای ایرانی، موقعیت زن در جامعه و دهها معضل کلان دیگر، ذهن نگارنده را به سوی طرح آشتی سوق میدهد و این پرسش به میان میآید؛ مگر آشتی چیزی دیگر از آنچهکه هست نیست؟ مگر بانگ آشتی به معنای تغییر در نظام کنونی سیاسی و سیاستهای راهبردی ایران و جهان نیست؟ مگر نه اینکه جهت اجرای طرح آشتی میباید به قسمت عمده سیاستها و اجحاف و سرکوب و تحقیر و فساد موجود "نه" گفت؟ چگونه میشود از طریق دستهای بانی چنین نظام جهانی نابرابر و تنشزا، آشتی فراگیر و شامل و جامع به اجرا درآورد؟ آیا بدون اعتراض به وضع موجود و قبل از هر جایی در کشور خود، صلح جهانی را باید فریاد کشید؟ پس بعداز این همه رخدادهای تراژیک در داخل ایران، سکوت آقای خاتمی به چه معنی است؟
آشتی – بدودن تردید- به معنی نفی یا تحمیل باور خود بر دیگری نیست و این به معنی قبول و تحمل همدیگر است. آشتی از راه زور ممکن نیست بلکه توافقی آگاهانه و دلخواهانه میان طرف/ طرفین مربوطه با در نظر گرفتن و تامین منافع بصورت عادلانه است. به تعبیری دیگر آشتی از طریق تامین عدالت که آن هم مبتنی بر توافق است بوجود خواهد آمد.
کاوه آهنگری
http://www.kurdistanukurd.com/fa/wtar.php?id=665